دردنامه سید احمد خمینی درباره مقدسنمایان متحجر
-دردنامه سید احمد خمینی درباره مقدسنمایان متحجر_
امام آغاز کنم که خطاب به فرزندان روحانیش میفرماید: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.»
قبل از هر چیز اعتراف کنم که: قلم زدن و سخن گفتن از ابعاد وجودی مردی که در عصر غربت اسلام، دین خدا را زنده کرد و مجد و عظمت از دست رفته مسلمین را بازگرداند و خواب راحت را از چشم صاحبان عمده قدرت و ثروت و سلاح جهان، ربود و به آرزوی دیرینه مسلمین جامه عمل پوشاند و نظام مقدس جمهوری اسلامی را بنیان نهاد، کاری است بس دشوار. امامی که جز به حق نمیاندیشید و ملاکی جز ادای تکلیف الهی بر رفتار و گفتارش حاکم نبود، از احدی جز خدا نمیهراسید، حکومت را همچون مولایش علی (ع) تنها برای حاکمیت دین خدا و ستادن حق مظلومین و از ستمگران میخواست.
اما واقعیت این است که شناخت اکثریت مردم ایران و بسیاری از مسلمانانی که امکان آشنایی با قیام و انقلاب امام را یافته و شیفته امام گردیدهاند بیشتر ناظر بر دو جنبه «فقاهت و مرجعیت» و جنبه «مبارزاتی و سیاسی» زندگی امام، آن هم بعد از ورود آن عزیز به ایران بوده است. بسیاری از ابعاد دیگر حیات پرتحرک و پرواقعه و حادثه آن حضرت، حتی در بعد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی (قبل از ورود امام و بویژه قبل از ?? خرداد ??) نه تنها برای عموم مردم بلکه برای طلاب و روحانیون و حوزهها هنوز ناشناخته مانده است.
آری دچار روزمرگی شدن، و از ادامه راه در میانه آن باز ایستادن، تحت تأثیر وسوسه خناسان قرار گرفتن، ناامید و مأیوس شدن، اهداف و آرمانها و رنجهایی که برای تحقق آنها کشیده شده فراموش کردن و از مسیر منحرف گشتن و به گذشتههای شوم بازگشتن، واقعیت تلخی است که احتمال وقوع آن به عنوان یک خطر جدی فراروی تمامی انقلابها و نهضتها وجود داشته و دارد، چه رسد به آنکه نسبت به سختیهای راه پیموده و بهای سنگینی که برای رسیدن به وضعیت موجود پرداخت شده است ناآگاه و ناآشنا باشیم.
همه آنانی که از این پس مسئولیت تداوم انقلاب را بر دوش میگیرند، اگر نسبت به گذشته آگاه نباشند، اندیشههای تحجرگرایانه و مقدسنمایانه را از عرفان و زهد و تعبد راستین بازنشناسند، سرچشمه و منشأ خطر را آن سان که باید تشخیص ندهند، خطر بازگشت تدریجی و انحراف از اصول در طوفان حوادث آینده و فضای غبارآلودی که ممکن است از سوی صاحبان تفکرات شکستخورده از امام و انقلاب در نبود امام ایجاد شود، به طور جدی وجود دارد.
باید به مردم عزیزی که در راه امامشان از همه چیز خود گذشته و فرزندان و عزیزانشان را تقدیم نمودهاند، صریح و بیپرده وقایع تلخ گذشته را بگوئیم تا دشمنان و دوستان را بشناسند، خطراتی را که متوجه راه خونبار شهیدانشان هست به روشنی دریابند.
مردم ما و نسلهای آینده باید بدانند که پیروزی انقلابشان یکباره و بیمقدمه در ?? بهمن سال ?? اتفاق نیفتاد. هرگز چنین نبوده که امام در سال ?? و ?? قیامی کرده باشد و ظرف چند روز مسئله تمام شده و شکست خورده باشد و دوباره در سال ?? فرصتی پیش آمده و به پیروزی رسیده باشیم. پیروزی سیاسی انقلاب در ?? بهمن مترتب بر پیروزیهایی بوده است که در میدانهای سخت مبارزه طولانی امام با متحجرین و مقدسنماهای احمق و دین به دنیافروشان به دست آمده بود. انقلابی به مراتب دشوارتر از انقلاب سیاسی لازم بود تا طلسمهای تحجر شکسته شود، برداشتهای انحرافی از اسلام که تا عمق حوزههای دینی رسوخ کرده بود، زدوده شود و غبار قرنها هجوم بیگانگان و پیرایههای دروغین از دامن اسلام راستین شسته شود و زلال اندیشههای اسلام ناب محمدی(ص) به نسل تشنه و خسته معاصر برسد.
امام به یک انقلاب فرهنگی به معنای واقعی کلمه نیاز داشت تا سد جمود را بشکند و مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی را به عنوان مهمترین تکلیف الهی در حوزهها و در سطح جامعه مطرح سازد. امام در شرایطی یک تنه کمر به ادای تکلیف الهی بست که خود در توصیف این شرایط میفرماید: «یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهای کمر همت بستند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتند.»
«یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ، بیشتر زخم برداشتند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها اغیار به روحانیت زده است هرگز. ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است.»
عدهای مقدسنمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند...
«خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید.
شما در صورتی خلفای اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان بیاید... منطق حاکم خمین را نداشته باشید که میگفت باید معاصی را رواج داد تا امام زمان(ع) بیاید... اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید.
متن کامل
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی